در سرزمینی بسیار دور از اینجا،در آن سوی رود سبز، زمانی کوه سیاهی بود که قله اش،مثل تکه ف نخراشیده و نتراشیده ای،سفیدی آسمان را می شکافت. روستاییان اسم آن کوه را <کوه بی ثمر> گذاشته بودند. چون در آنجا هیچ گیاهی نمیرویید و هیچ پرنده و چرنده ای ماندگار نمیشد.
در گوشه ی تنگی از جایی که کوه بی ثمر و رود سبز به هم می رسیدند،روستایی بود که رنگش به علت سختی و نامرغوبی زمین های اطراف به قهوه ای مات میزد. روستاییان برای کشت برنج در آن زمین های سفت و سخت، ناچار بودند مزارع را غرق آب کنند و هر روز با قدم های سنگین در گل و شل راه بروند، خم شوند و نشاهای برنج را بکارند.
کار کردن در گل و شل، گل ها را به همه جا پخش و پلا می کرد و خورشید سوزان، لباس ها و موها و کلبه های گل آلود مردم را خشک می کرد و رفته رفته، بخاطر گل خشک، رنگ همه چیز در روستا، رنگ خاکی به خود گرفته بود
گل ,کوه ,های ,برنج ,بودند ,ای ,بود که ,که کوه ,زمین های ,در گل ,گل و
درباره این سایت